بیا با هم آشتی کنیم
نگذاریم گل های باغچه مهر و عطوفت ما پژمرده شوند
نگذار سیلاب بیاییدو چمنزار ما را با لوش و گل بپوشاند
بیا با هم همان دو غنچه نورسته باشیم

در کنار هم از وزش نسیم ملایم صبح گاهی لذت ببریم

این گل سرخ نثار تو باد

تو غنچه زیبای گل هستی
ترا با خار هایت می پذیرم
تو هم مرا با خار هایم می پذیری؟

گفت:

نه!

گفتم:

تو بی مه زیبا نیستی

بیا که خار تنت را بچینم تا گل و فقط گل شوی

ترا گل بودن می زیبد

خار مال تو نیست

گفت:

نه! مرا با خار بگذار تا هر کسم به دست نگیرد

من گل وحشی ام تو باغبان تازه کار

تا مرا اهل کنی ریشت بریزد و قامت الفت جیم شود

مرا بگذار تا دستان را خون کنم که به من برای دوستی دراز می شوند

من گل وحشی ام

مرا بگذار

گفتم:

به چشم!